گلکم .امید زندگیام .صب زود همراه من از خانه خارج میشوی.اون روز ددست کشم رو دادم که نگه داری تا تو راه با عجله کیفم رو ببندم ...چون دیر شده بود وقتی دادی .دیدم یه لنگس.!!!حالا دوباره تن تن کوچه روبرگشتیم ......وقتی سر ۲۱متری رسیدیم سرویس اروم رد شد...و ما هردو را نگاه کردیم که یه هویی همکارم گف چو شما رو جلوتر دیدم فکر کردم سرویس نرسیده....؟و باعث شد برای نگه داشتن سرویس بدویم.توفیق اجباری...:-P;-):-):-D
سلام پسرم.امروز بعد از سه ماه استاد کمربند سز تکواندو را برایتان بست .و رزمی کار کوچولو.با احترام به استاد افتخار مادر شد.ان لحظهخدا را شکرکردم که ....فرزندی سالم دارم .عزیزم امیدوارم دان برسی.:-):-):-)o (∩ ω ∩) o